زمینههای اساطیر نامیدن قرآناین نوشتار با عنوان «زمينههاى اساطير ناميدن قرآن میباشد. ۱ - علت تهمتهای ناروانسبتهای ناروای مشرکان به قرآن و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) براساس برخی ویژگیهای زبانی و محتوایی قرآن صورت میگرفت؛ برای همین، در آغاز درست به نظر میرسید و عامّه مردم بهسبب عدم تشخیص، آن را باور میکردند. ازجمله فصاحت و بلاغت قرآن، مسجّع بودن پارهای آیات و تأثیر شگرف آن، زمینه ساز نسبت شاعری و ساحری به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود. [۴]
قرآنشناسی، ج۱، ص۱۸۲.
۲ - زمینههای عمده اساطیر الاولین بودناساطیر الاولین نیز با توجه بهویژگیهای زیر به قرآن نسبت داده میشد: ۲.۱ - ویژگی اولپارهای از باورها و آموزههای دینی بهویژه اعتقاد به معاد و نیز گزارشهای مربوط به سرگذشت زندگی پیامبران گذشته چون آدم، نوح، ابراهیم، اسحاق، یعقوب، موسی و عیسی (علیهمالسلام) و... و خاندان و اقوام آنها، در تورات و انجیل [۵]
کتاب مقدس، تکوین، ۲ و ۵۰.
آمده است. رواج فراگیر عناصر یادشده در میان پیروان ادیان ابراهیمی و نیز بازتاب آن در فرهنگهای پیش از اسلام جزیرةالعرب از یک سو و تکرار هر چند متفاوت آن در قرآن از سوی دیگر، از زمینههای عمده اساطیر الاولین خواندن آن است.توجه به سه مورد که آن کافران با انگشت نهادن بر سابقه دیرین وعده حیات پس از مرگ، اساطیر الاولین را بهطور مستقل بر آن اطلاق کردهاند زمینه بودن تشابه میان قرآن و آثار پیشینیان برای اساطیر نامیدن آن را بیشتر روشن میسازد. قرآن پس از تخطئه منکران معاد، با این بیان که خداوند همان کسی است که انسان و چشم و گوش و دل او را آفرید و هم اوست که منشأ حیات و ممات است، برای اثبات آن استدلال و پس ازسرزنش تلویحی منکران بهسبب عدم اندیشه و تعقل در این امور منطق آنان را در برخورد با ایمان به معاد گزارش میکند:«بَل قالوا مِثلَ ما قالَ الاَوَّلون قالوا اَءِذا مِتنا وکنّا تُرابًا وعِظمًا اَءِنّا لَمَبعوثون لَقَد وُعِدنا نَحنُ وءاباؤُنا هذا مِن قَبلُ اِن هذا اِلاّ اَسطیرُ الاَوَّلین» این سخنان با اندکی تفاوت در سوره نمل نیز از زبان کافران تکرار شده است. در آیات یادشده، منکران در انکار زنده شدن دوباره انسان و بدون تعقل در منشأ آفرینش و حیات و ممات او، آن را تنها بهسبب تبدیل شدن انسان به خاک و استخوان که به نظرشان قابلیت حیات ندارند ناممکن شمرده و به علت اینکه از دیرباز مطرح بوده است، اساطیر پیشینیان مینامند. در سوره احقاف نیز به گذشت هزارهها و درنتیجه مرگ نسلهای متعدد بشری و زنده نشدن آنان، در انکار حیات دوباره انسان استناد و این وعده الهی، اساطیر پیشینیان خوانده شده است:«والَّذی قالَ لِولِدَیهِ اُفّ لَکما اَتَعِدانِنی اَن اُخرَجَ وقَد خَلَتِ القُرونُ مِن قَبلی وهُما یَستَغیثانِ اللّهَ ویلَک ءامِن اِنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ فَیَقولُ ما هذا اِلاّ اَسطیرُ الاَوَّلین». با توجه به زمینه یادشده، مشرکان، قرآن را [[|دروغی]] ساخته و پرداخته پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میدانستند که با کمک گروهی از افراد آن را از روی کتب دینی گذشتگان رونویسی کرده است. [۱۶]
جامعالبیان، مج۶، ج۹، ص۳۰۵
[۱۷]
جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۲۴۲.
[۱۹]
التفسیرالکبیر، ج۲۴، ص۵۱.
آنان میگفتند: قرآن جز همان نوشتههای پیشینیان نیست که بهسبب امّی بودن، آیاتی را که شب برایش میخوانند، بامدادان و آیاتی را که صبحگاهان برای او خوانده میشود، شامگاهان برای مردم بازمیخواند:«وقالَ الَّذینَ کفَروا اِن هذا اِلاّ اِفک افتَرهُ واَعانَهُ عَلَیهِ قَومٌ ءاخَرُونَ فَقَد جاءو ظُلمًا وزورا و قالوا اَسطیرُ الاَوَّلینَ اکتَتَبَها فَهِیَ تُملی عَلَیهِ بُکرَةً واَصیلا». در شأن نزول این آیه گفتهاند: مشرکان به پیروی از نضر بن حارث میگفتند: محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به کمک عِداس، یَسار و جبر، سه غلام اهل کتاب، قرآن را از متون دینی آنان رونوشت کرده است و بدون کمک آنان یک روز هم نمیتواند بهکار خود ادامه دهد. [۲۱]
جامع البیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۲۴۲.
[۲۳]
زاد المسیر، ج۶، ص۷۲-۷۳.
آن سه که با خواندن تورات از آموزههای آن برای مردم میگفتند، پس از مسلمان شدن، پیامبر به دیدن آنان رفت. [۲۴]
التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۵۱.
قرآن در پاسخ، افزون بر ستمگری و بهتان خواندن این سخن:«فَقَد جاءوا ظُلمًا و زورا» قرآن را فرستاده خدای آگاه به سرّ و نهان آسمانها و زمین میخواند:«قُل اَنزَلَهُ الَّذی یَعلَمُ السِّرَّ فِیالسَّموتِ والاَرضِ...» و در سوره نحل نیز در نفی تعلیم پیامبر بهوسیله بشر با تأکید بر تفاوت زبان آنها با زبان قرآن، دروغگویی را برخاسته از عدم ایمان به آیات خدا و در شأن خود مشرکان معرفی میکند: «ولَقَد نَعلَمُ اَنَّهُم یَقولونَ اِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذی یُلحِدونَ اِلَیهِ اَعجَمیٌّ وهذا لِسانٌ عَرَبیٌّ مُبین اِنَّما یَفتَرِی الکذِبَ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِایتِ اللّهِ و اُولئِک هُمُ الکذِبون». ۲.۱ - ویژگی اولگزارش قرآن درباره سرگذشت اقوامی از نیاکان عرب، مانند قوم عاد، ثمود، سبإ، اصحاب اخدود و اصحاب فیل، ریشه داشتن آن در فرهنگ جزیرة العرب و آشنایی عربها با آن، [۳۷]
المعارف، ص۱۵۳۵.
[۳۸]
مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۵۸.
از دیگر زمینههای اساطیر نامیدن قرآن است.۲.۱ - ویژگی اولمسجّع بودن شماری از آیات، روایت قرآن از ماجرای گفتگوی مورچه و هدهد با حضرت سلیمان (علیهالسلام) و مقایسه احتمالی آن بهوسیله نضر بن حارث با سخنان مسجّع کاهنان و راهبان در هنگام عبادت و داستانهایی چون کلیله و دمنه [۴۰]
جامع البیان، مج۶، ج۹، ص۳۰۵.
[۴۱]
التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۵۶.
نیز میتواند زمینه دیگری برای آن باشد. [۴۲]
سیکولوجیة القصة، ص۳۱۸.
[۴۳]
المیثولوجیا عندالعرب، ص۱۶۵-۱۸۶.
اتهام تأثیرپذیری قرآن از آثار پیشینیان به واسطه برخی اهل کتاب هم چون سلمان فارسی و نیز در طول سفرهای تجاری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از سوی پارهای خاورشناسان نیز مطرح شده که واکنش دانشمندان معاصر مسلمان را در پی داشته است. برخی استدلالهای آنان عبارت است از: اسلام آوردن سلمان در مدینه، عدم مراوده پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بادیگر افراد مورد نظر، تفاوت جدی قرآن با دیگر کتابها و آثار مربوط به فرهنگهای پیرامون اسلام در اسلوب و محتوا و نتیجهگیری از گزارشها، ناتوانی عربها و نیز علمای اهل کتاب از آوردن همانندی برای قرآن و نگاه انتقادی، اصلاحی و تکمیلی قرآن به آنها. [۴۴]
سیکو لوجیة القصه، ص۶۱۶۳.
[۴۵]
قرآنشناسی، ج۱، ص۱۸۴.
۳ - پانویس
۴ - منبعدائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «اساطیر» ردههای این صفحه : قرآن شناسی | قصص قرآنی
|